قاچ هایی از زندگی

'' برای توانستن - باید - همه با هم آواز بخوانیم ''

قاچ هایی از زندگی

'' برای توانستن - باید - همه با هم آواز بخوانیم ''

18

 

تو ای خود صدا  

صدا بزن مرا 

ببین ،  

دل مرا بزن به دریا 

من که بریده از منم  

در عطش رسیدنم    

 

پرم از یه حس خوب .. آروم آرومم .. دلم قرصه .. پلک هام نمی پره .. همیشه همین جوره .. تو که به خوابم می آی  .. دلتنگیام تموم می شه .. همه چی قشنگ و رنگیه .. همه چی شاد و زنده ست .. امید هست .. عشق هست .. آرزو هست .. لحظه لحظه اش نابه .. آخه تو چقدر پاکی .. چقدر بزرگواری .. چقدر معصوم و مظلومی  .. حق دارم .. آره .. حق دارم همیشه منتظر ِ لحظه ای دیدنت باشم .. حق دارم که دلم از اسمت بلرزه .. حق دارم گره ی شفاعتم رو فقط به دست های تو بسپارم .. آره .. حق دارم  .. می دونم که خودتم بهتر از من می دونی که .. 

 

* یه بغض شادی دارم .. بغضی که تعریف پذیر نیست .. بغضی که پر از حس خوبه .. آقا جون بهترینم .. آقا جون از همه عزیزترم .. مرسی که با همه ی گناهام ، میایین پیشم .. میایین و یه تلنگر که تنها نیستم .. یه تلنگر که میگه .. شما قشنگترین محافظ منین .. یه محافظ زیبا و دست نیافتنی .. یا امام حسین غریب و دوست داشتنی .. خیلی دوستت دارم .. خیلی .. خیلی .. خیلی .. اونقدر که خودمم نمی دونم .. با تو بودن بهم اعتماد به نفس می ده .. بهم عشق می ده .. پس دعا می کنم همیشه باشی باهام .. همیشه ی همیشه .. 

 

* دختر کوچولوی سه ساله قشنگ سیاه پوش -یه مامان یا عمه ی سیاه پوش - یه بوم - یه نقاشی- قسم بر بدن- کف دستام - طرح حنایی - شمایل زییای جلوی پرچم شما- من به آرزوم رسیدم ..  من به آرزوم رسیدم ..( یادم نمیره ، هیچ وقت )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد