قاچ هایی از زندگی

'' برای توانستن - باید - همه با هم آواز بخوانیم ''

قاچ هایی از زندگی

'' برای توانستن - باید - همه با هم آواز بخوانیم ''

12

 

نگاه کن .. تمام هستی ام خراب می شود  .. شراره ای مرا به کام می کشد .. مرا به اوج می برد .. مرا به دام می کشد .. 

 

11

نفس هات که سنگین می شه .. حس می کنی همه ی دنیا روی سینه هات سنگینی می کنه و به خِس خِس می افتی .. اون وقت ه که می فهمی حتی خدا هم نمی تونه کمکت کنه .. انگار باید اونقدر درد بکشی تا پاک ِ پاک بشی وُ .. .. .

 


10

روزها رفتند وُ
من دیگر خود ، نمی دانم کدامینم ..
آن من سر سخت مغرورم یا من مغلوب دیرینم !

 

* تن من پاره ای از آن تن توست .. و قشنگ ترین شبای پر ستاره شب توست ..