قاچ هایی از زندگی

'' برای توانستن - باید - همه با هم آواز بخوانیم ''

قاچ هایی از زندگی

'' برای توانستن - باید - همه با هم آواز بخوانیم ''

36

همیشه بی بی می گفت .. تا قسمتت چه بوو ننه .. و من الان می دونم قسمت چیزیه خارج از دسترس ما که فقط و فقط خدا می دونه و خودش برات رقم می زنه .. آره قسمت .. قسمتی که باعث شد من اولین و آخرین بله ی زندگیمو به تو بدم .. چقدر استرس داشتم .. چقدر می ترسیدم .. اما آخر همه ی این ترس ها و استرس ها، چیزی بود که بهم می گفت ایمان و پاکی تو به همه چیز می ارزه .. این روزا .. بین همه ی دغدغه هایی که هر دومون داریم، اتفاقای قشنگی هست که دلمونو گرم می کنه .. گاهی خوشبختی -فقط- یک ک/ا/ر/ت/ش/ا/ر/ژ ا/ی/ر/ا/ن/س/ل سادست که بعد از کار تو با عشق به من داده می شه .. اگه بدونی چقدر خدا رو شکر می کنم وقتی بهم میگی باید پولت حلال باشه و نمی زاری من تو کارات کمکت کنم .. تازه دارم معنای خیریتی که همیشه خاله بهم می گفت رو می فههم و چقدر این خیریت واسم لذت بخشه .. همیشه از خدا می خواستم کسی قسمتم شه که قبل از اینکه به بنده مقید باشه، به خودش تقید داشته باشه .. چقدر خوشحالم که تو نماز اول وقت رو به همه چیز ترجیح می دی و این یعنی خدا حرفامو شنیده و بهترین حالت و برام رقم زده .. خوشحالم .. از ته دل .. واسه داشتن تو .. واسه اینکه همه ی دنیای تو منم .. واسه همه لحظات قشنگمون که گاهی توش قهر و اخمه .. مرسی عزیزم .. مرسی از تلاشت .. مرسی از بی خوابیات .. مرسی از خوبی و پاکیت .. مرسی از همه وقتایی که اول من بودم بعد تو .. مرسی از محبت بدون دلیلت عزیزم ..

* خدا جونم .. می دونم هر چی بگم شکر تو رو به جا نمی یارم .. می دونم هر چی بگم ذره ای از بزرگی تو نیست و من فقط ذره ای ناچیزم .. آیندمو با اسم تو شروع کردم .. همه چیز با تو شروع شد .. با کمک تو .. با توکل و توسل به تو .. میگن هر کی به تو توکل کنه مغلوب نمی شه و هر کی به تو توسل پیدا کرد شکست نمی خوره .. و من به همین جمله دخیل بستم .. که تو لحظه لحظه زندگیم پشتم باشی و تنهام نذاری .. دعای همه نشون می ده، تو پشت ما دو تا جوون کوچیک قایم شدی و دستمونو گرفتی .. پس همیشه باهامون باش و بهترین چیزا رو نشونمون بده .. خدایا .. به تو اعتماد کردم که بله رو گفتم .. تو به من جرئت دادی که به ایمان همسرم اعتماد کنم .. پس بازم بهم جرئت بده که بتونم در مقابل سختیای زندگی پشتیبان خوبی واسش باشم .. بهم جرئت و اعتماد و اطمینان بده .. دستامو از دستت جدا نکن که من بی تو هیچم خدا ..

** بی بی عزیزم .. چقدر جات خالیه که خوشبختیم رو ببینی .. چقدر جات خالی که بابا رو ببینی .. چقدر این روزا دلم هواتو می کنه .. مخصوصا وقتی مظلومیت بابا رو می بینم .. وقتی دلم از سادگیش آتیش می گیره .. تو که می دونی .. تو که می دونی .. من خواستم با کسی ازدواج کنم که حامی بابا و مامان هم باشه .. بی بی .. امروز وقتی بابا رفت بیرون، دیدم .. دیدم که .. دیدم که .. چقدر خمیده شده .. چقدر شکسته .. آخ بی بی .. اگه بدونی تو دلم چه غوغاییه .. از این که باید منم برم و تنها میشن .. غصه بابا بیشتر از همه داغونم می کنه .. شاید همینه که توی همه خوشحالیام ، یه غمی ته دلمه .. یه غمی که فقط سر نماز غفلیه شکسته می شه و به هق هق تبدیل می شه .. بی بی .. هوای بابا رو داشته باش .. می دونم تو یتیم نواز بودی و خدا دوستت داشته .. می دونم تو خیلی درد کشیدی .. پس به بابا کمک کن .. به بابای ساده و دل پاک من کمک کن .. می دونم همیشه عاشق بابا بودی و هستی .. می دونم ته تغاریت بوده و هست .. شفاشو از خدا بگیر .. از خدا بخواه که در روزی و رحمتشو به روش باز کنه .. اون بابامه .. می فهمی که بابام .. بابا یعنی نفس .. پس نذار نفسم قطع شه .. این روزا فقط به خودم میگم حضرت سکینه چه طاقتی داشت که .. چه دلی داشت که ..

*** خداوندا به حرمت همه ی اتفاقای قشنگ دنیا، دل همه رو شاد و خوش و خوشبخت کن و به همه جوونا قسمت احسن بده که فقط تو می تونی بهترین آینده رو بهشون هدیه کنی .. الهی آمین ..